
داستان سلمان فارسی
سلمان فارسی نمونه بارز انسانی آزاده است که در پی حقیقت، مسیر پر پیچ و خمی را گذرانده تا به تکامل معنوی برسد. سلمان همواره به دنبال کسب علم و یافتن حقیقت هستی بود. این پارسای پارسی، هیچ حد و مرزی برای قرب خداوند قائل نبود و کسب دانش و کمک به نیازمندان دو عادت پسندیده او بود.
مطالب دیگر را در بلاگ ما بخوانید
مسلمان شدن سلمان
سلمان که نام اصلی او روزبه بود در روستایی در اصفهان زندگی میکرد و خاندان او آیین مجوس داشتند. روزی پدرش او را برای سرکشی به یکی از املاکش میفرستد. در راه، او با کلیسای مسیحیان مواجه میشود و مجذوب شیوه عبادت آنها میشود. آنقدر که زمان از دست او میرود و پدر کسی را به دنبال او میفرستد. او پس از پرس و جو در مورد مرکز دین مسیحیت به نزد پدر میرود و میگوید که دین مسیحیت را برتر از دین خود میداند. پدر به حدی عصبانی میشود که علیرغم علاقه زیادی که به او داشته او را زندانی میکند تا این افکار شوم از سر بیرون کند. امّا او نه تنها پشیمان نمیشود بلکه در تغییر دین خود مصمم میشود. به مسیحیان پیغام میدهد که من به دین شما درآمدم پس هر زمان که قافلهای از شما به سوی شام میرفت مرا باخبر کنید. روزی که از حضور قافله باخبر میشود به سختی فرار کرده و با آنها به شام میرود.
در شام نزد اسقف اعظم رفته و با ذکر داستان خود نزد او ماندگار میشود. از این پس داستان زندگی سلمان با عبادت و درس خواندن نزد بزرگان دین مسیحیت عجین میشود. هر بار او از استاد خود در محضر مرگ میخواهد جانشینی عالم و زاهد برای خود معرفی کند تا سلمان به نزد او برود. در این مسیر او از شام به موصل و سپس به نصیبین و عموریه میرود. در این زمان نیز او از استاد خود میپرسد: “کدام عالم را پس از خود شایسته شاگردی میدانید؟” او پاسخ میدهد: “من عالمی را نمیشناسم ولی به تو مژده میدهم که به زودی پیامبری مبعوث خواهد شد که دین او بر اساس آیین ابراهیم خلیل است. او به سرزمینی پر از نخل که در میان دو بیابان سنگلاخ محصور شده هجرت خواهد کرد. او نشانهای دارد که صدقه نمیخورد ولی هدیه میپذیرد اگر توانستی خود را به او برسان.”
او مدتی بعد با قافلهای از مردمان جزیرهالعرب همراه میشود. ولی آنها که افرادی طمعکار بودند در وادی القری او را به عنوان برده میفروشند. پس از مدتی فردی از یهودیان بنی قریظه او را خریداری کرده و با خود به مدینه میبرد. روزی از صاحب خود میشنود که برخی از مردم شهر فردی به نام محمد را که هماکنون در قبا ساکن شده را به پیامبری پذیرفتهاند. فردای آن روز با کمی غذا به قبا و نزد پیامبر و یارانشان میرود. غذا را به آنها تعارف میکند و میگوید که نذر داشته که این غذا را صدقه بدهد. مشاهده میکند که پیامبر(ص) به غذا دست نمیزنند. فردای آن روز دوباره غذایی نزد پیامبر (ص) میبرد و میگوید این هدیهای برای شماست و پیامبر از آن غذا میل میکنند. این گونه است که سلمان به دین مبین اسلام درآمده و به یار راستین پیامبر تبدیل میشود.
-
همچنین می توانید وارد صفحه همکاری با ما شوید و با ما همکاری کنید و میتوانید کمک های خود را به صورت پرداخت حمایت مالی برای ما ارسال کنید
فضایل سلمان فارسی
یار صدیقی که پیامبر(ص) در وصف او فرمودند: “ای سلمان، تو از اهل بیت ما هستی و خداوند به تو علم اوّلین و آخرین را عطا نموده است. تو از اوّلین کتابی که به پیامبران نازل شده تا آخرین کتاب که قرآن مجید است را به طور کامل درک کردهای” بدون شک وصف فضایل این عالم پرهیزگار آسان نیست و ما تنها به اشاراتی بسنده میکنیم:
-
علم
بدون تردید در علم و دانش، سلمان سرآمد صحابه پیامبر(ص) بود. او نزد بزرگان ادیان از یهودیت و مسیحیت گرفته تا اسلام کسب دانش کرده بود. بنابراین بیدلیل نیست که پیامبر(ص) فرمودند: “اگر علم در ثریا هم بود سلمان به آن دست مییافت” و امام علی(ع) نیز در وصف او فرمودند: “سلمان مانند لقمان حکیم است. او چون دریایی بیکران است که علم اوّل و آخر را میداند”
-
زهد
ایمان عمیق سلمان موجب شده بود او هیچ وابستگی به دنیا و متعلقات آن نداشته باشد. او هرگز در پی اندوختن مال و سرمایه نبود و همواره به قدر نیاز خود داشت. هر روز هرچه درآمد داشت مایحتاج خود را تهیه میکرد و مابقی آن را صدقه میداد.
-
ولایتمداری
شناخت اولیای خدا و پیروی از ایشان یکی از دشوارترین چالشهای مؤمنان است. در زمانه پر از انفاق و دروغ پس از فوت پیامبر، سلمان از معدود افرادی بود که شجاعانه پای ولایت حضرت علی(ع) ایستاد. او بارها به طور علنی از غصب حق حضرت علی(ع) میگوید و مسلمانان را از این کار برحذر میدارد.
-
درایت و شجاعت
او در بسیاری از جنگها همراه سپاه اسلام بود. ابتکارات خاص جنگی او نظیر حفر خندق سبب پیروزی آنها شد. از سوی دیگر در مواردی مانند فتح مدائن او با درایت خود کاری کرد که ایرانیان بدون جنگ تسلیم شدند.
وفات
سرانجام زمانی که سلمان در مدائن بود هنگام مرگ او فرا رسید. گفت میشود او از زمان مرگ خود اطلاع داشته و تمام تمهیدات کفن و دفن را خود فراهم میکند. پس از مرگ او نیز حضرت علی(ع) به طرز خارقالعادهای برای دفن او از مدینه در مدائن حاضر میشوند. روایت است آن حضرت این ابیات را بر کفن او نوشتند:
وَفَدتُ علی الکریم بغیر زاد / من الحسنات و القلب السلیم / و حمل الزاد اَقبَحُ کلِّ شیء / اذا کان علی الکریم
بدون رهتوشهای از حسنات و قلب سلیم به نزد پروردگار میروم که در پیشگاه کریم، بردن زاد و توشه، زشتترین کار است.